امیر موسوی ::
یکشنبه 85/7/23 ساعت 7:34 عصر
نگاهی به فیلم بازگشت
ساخته آندره ژویاگیتسف
«بازگشت» از همان اولین پلان ها به ما یادآور میشود که باید به دنبال شباهتهایی بین این فیلم و آثار تارکوفسکی باشیم. پیشبرد قصههای ساده و عمیق از طریق جادوی تصویر نکتة جالب و حاشیهای در مورد این دو، یکی بودن نام هر دو کارگردان و این که هر دو نفر برای اولین کار خود برنده شیر طلایی ونیز شده اند. بازگشت به گونهای پیش نمیرود که مخاطب به راحتی و در آرامش بتواند به تماشای آن بنشیند. رازآلودگی از یک سو و ایجاد تنشهایی درونی از سویی دیگر تعلیقی به فیلم بخشیده است که تماشاگر را مدام در یک موقعیت دلهره آور نگاه می دارد. تعلیقی که چون اغلب آثار این چنینی به دلیل عدم آگاهی تماشاگر از مسیر رخداد ها و چگونگی پدید آمدن آنها ناشی میشود. بازگشت در تصویر پردازی همواره نشانی از توهم در خود دارد. شکل وارد شدن شخصیت ها و دیگر عناصر فیلم به قاب ها ترکیببندی تصویر و حرکت آرام و مرموز دوربین که به حرکت خزنده ای دلهره آور می ماند برای تماشاگر توهمی را به همراه میآورد و او را مدام به این فکر وا میدارد که چه خواهد شد و حرکت بعدی شخصیت ها ( البته بیشتر پدر، به خاطر راز آلودگی او) چه خواهد بود. حدس و گمانهای مخاطب برای رخداد های فیلم رمز موفقیت آن است.
اما فیلم در روند حوادث خود با هیچ حادثه بزرگی روبرو نمیشود و همه چیز به شکلی ساده و شعرگونه پیش میرود تا به حادثه آخر فیلم میرسیم؛ نقطهای که همه چیز برای رسیدن به آن بوده است تا پسر از کنار مرگ پدر به درک دیگری از زندگی برسد و مهمتر از همه این که بر ترس خود فائق آید. ترسی که مانع رشد او در مسیر زندگی که در ابتدای فیلم به شکل نمادین در ترس از بالا رفتن از پلهها نمایش داده میشود. به نظر میرسد پدر رجعت میکند تا نجاتدهنده باشد هر چند که خود حذف می شود، مانند داستان مسیح.
فیلم بازگشت را میتوان به سه قسمت مجزا تقسیم کرد:
1 - از ابتدای فیلم تا زمانی که آندره و وانیا به خانه بر می گردند و از بازگشت پدر آگاه می شوند. در این قسمت ما وانیا را به عنوان شخصیت مرکزی فیلم انتخاب میکنیم.
2 – بخش دوم که قسمت اصلی فیلم را تشکیل میدهد، از زمان حرکت به سفر آغاز می شود و تا بازگشت از سفر ادامه می یابد. حضور مقتدر پدر در این قسمت او را به ضلع قدرتمند مثلث شخصیت ها تبدیل میکند. اما باز هم وانیا ست که دلیل بسیاری از اتفاقهاست و فیلم در خدمت مکاشفة او از زندگی است.
3 – در این بخش با فریم های ثابت روبرو هستیم. تصاویری که از دوربین عکاسی بچهها گرفته شده است. این بخش با وجود این که از جنس عکس است و زمان اندکی در اختیار دارد، نقش اساسی در کلیت کار دارد. پدر درهیچیک از این عکس ها حضور ندارد. گویی که پدر در این سفر اصلا همراهشان نبوده و سفری دو نفره را پیش گرفتهاند.
پدر در طول سفر تلفنهای مشکوک میکند. بسته ای را از کسی میگیرد که معلوم نیست چیست؟ و دست آخر در جزیرهای صندوقی را از زیر خاک بیرون میآورد. همة این حوادث باعث میشود که در مورد پدر بودن او به قطعیت نرسیم؛ به خصوص آنکه در آغاز فیلم جایی که وانیا به سراغ عکس های کودکیاش میرود تا تصویر الآن پدرش را با عکس جوانیاش مطابقت دهد، ما از آن تصویر چیزی نمی بینیم و فقط به تاثیر آندره بسنده می کنیم و از آنجایی که در طول فیلم آندره را نوجوانی خیال پرداز و تا حدی کم عقل می یابیم فرض می کنیم تاثیر عکس هم از طرف او اشتباه بوده است.
در بخش سوم فیلم، وقتی عکس ها را مرور می کنیم عکس واضح پدر را در کنار کودکی یکی از بچه ها میبینیم. این امر شک و تردید در مورد پدر نبودن مرد را از بین میبرد. بخش سوم و پایانی به درستی در فضای فیلم قرار گرفته است و در خلاصهترین شکل دو نکته را به ذهن می رساند:
1 – تکمیل اطلاعات مخاطب 2 – تأییدی بر متافیزیکی بودن روابط پدر و پسران.
قبل از این که بچه ها به آخرین ماهی گیری بروند، پدر ساعت خود را به آندره می دهد. این ساعت بعد از مرگ پدر در دست آندره باقی می ماند. با وجود حضور متافیزیکی پدر در سفر، به جا ماندن یک عضو فیزیکی از او را چگونه باید تعبیر کنیم؟
فیلم بازگشت از قدیمی ترین الگوی پیشبرد قصه استفاده می کند. سفر آشنا ترین شیوه برای چیزی است که سفر به دنبال آن است. بازگشت به نوعی مکاشفه است برای بچه ها، به خصوص برای وانیا. آندره خیلی زود تحت تاثیر قدرت استبدادی پدر قرار میگیرد و او را می پذیرد اما وانیا همه چیز را از زاویه عقل و منطق می بیند؛ برای همین مدام از پدر علت کارهایش را می پرسد. او با طرح این پرسشها و اینکه چرا در این دوازده سال از حقوق فرزندی بیبهره بوده است لذت سفر را بر خود حرام میکند ولی آندره دم را غنیمت میشمارد. اما پدر برای جواب دادن به پرسش های وانیا نیامده. او آمده تا رسم زندگی را به فرزندان خود بیاموزد؛ چیزی شبیه سفر موسی و خضر. هر آنچه که پدر از بچه ها میخواهد به تدریج برای آنها کاربرد مییابد بنابراین پایان سفر، پایان مأموریت اوست.
نوشته های دیگران()